چقدر پر از تصمیم
چقدر موی سفید شده
کوچکتر که بودم منتظر امتحان های سخت ات بودم
کوچکتر که بودم دنبال اثبات محبتم به تو بودم
الان آش و لاشم، خسته و زخمی و دست بالا
الان هر روز منتظر یاری توام
پس کی امتحان هایم تمام میشود
استخوان هایم خرد شد...